گریه (سید سعید صاحب علم)
آرزو سلوط |
|
۲ نظر
چنانچه خواست دلت بیحساب گریه کنی
قسم بخور که فقط با نقاب گریه کنی
●
خزان ببار! بهاری شدن خطر دارد
صلاح نیست که با اضطراب گریه کنی
●
شدهست حالِ تو را تا غریبه می پرسد
فقط سکوت کنی در جواب و گریه کنی؟
●
و عشق چیست به جز اینکه سالها هر شب
کنار بالشِ خود وقتِ خواب گریه کنی
●
دلت پر است که گاهی به روی بعضیها
شبیه اسلحهای یک خشاب گریه کنی ....